شناسنامه فیلم تصادف

سال ساخت : 2004

ژانر: درام

کارگردان: پل هَگیس1

نویسنده فیلمنامه: پل هَگیس و رابرت مورسکو2

موسیقی: مارک ایشام3

بازیگران: مت دیلون (گروهبان جان رایان)، رایان فیلیپ (گروهبان تام هنسن)، برندن فریسر (ریک کبوت)، سَندرا بولاک (جین کبوت، همسر ریک)، دان چیدل (کارآگاه گراهام واترز)، جنیفر اسپُسیدو (ریا)، ترنس هووارد (کامرون تایر)، تندی نیوتن (کریستین تایر، همسر کامرون)، لوداکریس (آنتونی)، لارنز تاته (پیتر واترز)، شاوون تاب (فرهاد)، بهار شومخ (دوری)، مایکل پنا (دانیل رویز، قفلساز)، لوریتا دوین (شانیکوآ، سرپرستار)4 و .

 

خلاصه داستان

فیلم "تصادف" یا به نقلی دیگر "تصادم"، مجموعه­ای از خرده روایت­ها از افرادیست که در شهر لس آنجلس آمریکا در قرن بیست و یکم زندگی می­کنند. داستان فیلم روایت­ کننده 36 ساعت از زندگی شخصیت­هایی است که به نوعی در فرآیند داستان به یکدگر همانند پازل متصل شده ­اند. البته موارد مشابه این سبک فیلمسازی در ایران نیز دیده می­شود. به طور مثال در فیلم "فصل نرگس"، به نویسندگی و کارگردانی نرگس آذربایجانی، ساخته سال 1396، با موضوع اهدای عضو، بیننده با روایت­های کوتاه به هم پیچیده همراه می­شود که برخلاف فیلم "تصادف"، در انتهای داستان، گره­گشایی صورت می­گیرد. داستان با تصادف کارآگاه واترز و همکارش ریا با یک راننده زن چینی آغاز می­شود. ریا که از تصادف عصبانیست، با دیدن راننده و ملیت او، شروع به دعوای لفظی با وی می­کند. در ادامه، کارآگاه واترز و ریا به صحنه­ جرمی می­روند که یک جوان به قتل رسیده است، سپس داستان با بازگشت به روز قبل، بیننده را با دیگر شخصیت­ها و ارتباطشان با یکدیگر همراه می­کند. مرد ایرانی به نام فرهاد با دخترش دوری برای محافظت از فروشگاهشان، قصد خرید اسلحه دارند که با فروشنده درگیر می­شوند؛ دو جوان سیاه­پوست آنتونی و پیتر، ماشین دادستان کبوت و همسرش با بازی سندرا بولاک را می­ند؛ گروهبان رایان و همکارش هنسن، ماشینی مشابه را توقیف می­کنند، اما به دلیل پس زمینه نژادپرستانه، رایان، با سرنشینان، کامرون تایر (کارگردان تلویزیونی) و همسرش کریستین، که سیاه پوست هستند، رفتار مناسبی ندارد؛ فرهاد با قفلساز به دلیل ناراضی بودن از کارش درگیر می­شود و تصمیم می­گیرد به او شلیک کند؛ رایان با پرستار بیمارستان به دلیل کوتاهی در پذیرش پدرش مشاجره دارد؛ کارآگاه واترز به دلیل عدم توانایی در اثبات جرم پلیس کانکلین (سفیدپوست)، به دلیل سوء پیشینه برادرش بالاجبار با وکیل دادستان مجبور به سازش و مختومه کردن پرونده پلیس خلافکار می­شود و . .

 

رویکد نظری در فیلم

. این احساسه برخورده، میدونی وقتی تو یه شهر واقعی راه میری حضور آدما رو احساس می­کنی، خواه ناخواه باهات برخورد می­کنن. در لس آنجلس اینطور نیست، ما پشت شیشه و ف پنهان شدیم، خیلی دلمون می­خواد با همدیگه در ارتباط باشیم (منظور ارتباط فیزیکیست نه مجازی)، تصادف بهانه ­ایه که بتونیم این احساس رو زنده کنیم . »

این مونولوگ ابتدایی فیلم که از زبان کارآگاه واترز بیان می­شود، می­تواند به خوبی محتوای اصلی فیلم را نمایندگی کند. مهاجرت، تفاوت فرهنگی، قوم­گرای، نژادپرستی، آشفتگی، ناامیدی، ترس، سرخوردگی، کلیشه­ سازی و تبعیض، از نمونه صفاتی هستند که در این فیلم به تصویر کشیده شده است. در حقیقت محوریت اصلی فیلم بر مشکلات و تضادهایی است که شهروندان آمریکایی مهاجر با آن روبرو هستند، هرچند در بخش­های انتهایی، روزنه امیدی برای حل برخی از این تضادهای فرهنگی نمایش داده می­شود. آمریکا کشوریست که پیشینه تاریخی طولانی ­ای ندارد و با از بین رفتن بومیان (سرخپوستان)، سیل عظیمی از مهاجران از اروپا، افریقا و آسیا به امید زندگی بهتر که بعد­ها "رویای آمریکایی" خطاب شد، به این کشور سرازیر شدند. انتخاب لس آنجلس به عنوان محل رویداد داستان نیز به همین منظور صورت گرفته که همانند نیویورک، به دلیل صنعت فیلمسازی هالیوود، از شهرهای مطلوب مهاجران برای یافتن شغل و تضمین آینده به شمار می­رود. از دیدگاه هانتینگتون (1956) و نظریه برخورد تمدن­ها، جهان به هفت تمدن تغییرناپذیر تقسیم شده است، که در سه گروه کلی تمدن غربی، کنفوسیوسی و اسلامی جای می­گیرند. وی در ادامه عنوان می­کند که نزاع­ و درگیری­هایی میان تمدن­های مختلف ایجاد شده، که در اثر آن تمدن­های غربی رو به افول گذاشته و فضا برای رشد تمدن اسلامی باز شده است. در این فیلم نیز کوشش شده تا شخصیت­های داستان در قالب شهروندان یک شهر نماینده­ای از مردم سراسر جهان با فرهنگ­های مختلف باشند که درگیر تضاد و برخورد شده­اند. البته عمده این تضاد و برخورد ریشه در پیش­داوری و کلیشه ­هایی دارد که افراد از نژادهای مختلف در ذهن خود جای داده ­اند. به طور مثال فرهاد هنگامیکه مرد فروشنده اسلحه او را عضو القائده خطاب می­کند و به تمسخر می­گوید "نکنه میخوای بفرستی برای اسامه بن لادن"، با خشم به او حمله می­کند. یا در جایی دیگر، دادستان کبوت، با شنیدن اسم یک عراقی آتشفشان، به نام "صدام" بسیار عصبانی می­شود و حتی تعجب می­کند که وی برای اقدام قهرمانانه ­اش باید تقدیر شود. به طور کلی، سرتاسر فیلم، بر بنیان­های نظری و مفهومی ارتباطات بین­فرهنگی قرار گرفته به در جدول ذیل با ذکر مثال عنوان می­شود.

مفهوم

مثال در فیلم

لهجه

در ابتدای فیلم، ریا با اینکه خود یک مهاجر مکزیکی است، لهجه و تلفظ اشتباه واژه "ترمز" از سوی زن چینی را مورد تمسخر قرار می­دهد.

طبقه­ بندی5

دسته­ بندی اطلاعات درک شده به گروه های مجزا.

تمایز مشهود در فیلم که سفیدپوستان را به عنوان وکیل و رنگین­پوستان را از طبقه کارگر

نشان می­دهد.

هم ­فرهنگ6

گروه­های اقلیت که در رده های پایین جامعه قرار گرفته و خصوصیت اصلی آنها کمبود حضور در بسیاری از عرصه ­های اجتماعی نسبت به شمار فیزیکی آنهاست. یا به بیان دیگر واحدی از مردم که عقاید و رفتارهای متفاوتی از غالب حاکم جامعه دارند.

مثال: فرهاد، همسر و دخترش دوری ایرانی؛ ریا، دانیل قفلساز به همراه همسر و فرزندش مکزیکی؛ کامرون و همسرس، آنتونی، پیتر، کارآگاه واترز، شانیکوآ و . آفریقایی؛ چینی و کامبوجیایی.

ارتباطات دفاعی

دفاع از خود، فرد یا گروه دیگری؛ نگرانی درباره محافظت در برابر تهدید واقعی یا خیالی انتقاد، آسیب دیدگی نفس یا قرار گرفتن در معرض تفاوت­های فرهنگی.

هنگامیکه ماشین کامرون توسط آنتونی ربودن می­شود، کامرون انتظار ندارد که حتی از هم نژاد خود هم زور بشنود.

یا در اواخر داستان، آنتونی با صحبت­های پیتر، متحول شده و مهاجران فیرقانونی کامبوجی را در محله چینی ­ها آزاد می­کند.

کلیشه ها

نسبت دادن القاب و قرار دادن افراد در دسته­ بندی­ های ذهنی بر اساس تجربیات گذشته یا شایعات.

به طور مثال فرهاد هنگامیکه مرد فروشنده اسلحه او را عضو القائده خطاب می­کند و به تمسخر می­گوید "نکنه میخوای بفرستی برای اسامه بن لادن"، با خشم به او حمله می­کند. یا در جایی دیگر، دادستان کبوت، با شنیدن اسم یک عراقی آتشفشان، به نام "صدام" بسیار عصبانی می­شود و حتی تعجب می­کند که وی برای اقدام قهرمانانه­اش باید تقدیر شود. آنتونی، در بخش­های ابتدایی فیلم به پیتر می­گوید، "چون از نظر سفیدها، سیاه­ ها انعام نمیدن، گارسون به من خوب سرویس نداد". یا زن چینی به ریا می­گوید "این مکزیکی­ ها خیلی تند رانندگی می­کنن"

اجتناب از عدم قطعیت

 

جلوگیری از موقعیت ها، افراد و مکانهایی که فرد از آن پیامد تعامل مطمئن نیست.

مثال: این موضوع تا حدودی در رفتار فرهاد، جین و دانیل در اصرار زیاد برای تعویض قفل مغازه یا منزل به تصویر کشیده شده است.

رسوایی7

هنگامی که تمامی مسئولیت حوادث منفی رخ داده شده در جامعه به جمعی از افراد متعلق به گروه هم ­فرهنگ نسبت داده می­شود و آن گروه را علامت گذاری می­ کنند یا اصطلاحا انگ می­زنند.

مثال: رایان سرپرستار سیاهپوست را به دلیل کوتاهی در مراقبت­های لازم برای پدرش سرزنش می­کند.

فرهنگ غالب

 

هنجار فرهنگی که در جامعه بسیار مورد توجه و پذیرفته شده است.

مثال: رایان علی­رغم اینکه مطمئن بود کامرون و همسرش بی ­گناه هستند، آن­ها را با رفتار ناهنجاری از ماشین پیاده و مانند خلافکار با آن­ها رفتار کرد.

در جای دیگری از فیلم نیز، پلیس بدون دانستن دلیل مشکل کامرون می­خواد به او شلیک کند. یا زمانیکه کارآگاه واترز می­خواهد دست پلیس خلافکار را رو کند، وکیل دادستان به دلیل سوء پیشینه برادر او، بالاجبار واترز را  مجبور به سازش و مختومه کردن پرونده می­کند.

استدلال هومینم

واکنش یا تعامل منفی با شخص یا گروهی دیگر تنها به دلیل حس نفرت بدون علت.

مثال: هنسن با وجود اینکه نمی­خواهد رفتار نژادپرستانه رایان را در مقابل سیاه­پوستان داشته باشد، پیتر را که در جاده می­بیند سوار می­کند، اما او نیز درگیر کلیشه­ هاست و با دیدن دست پیتر که سمت جیبش می­رود به ناگاه به او شلیک می­کند.

قوم­گرایی

خودباوری افراد، فرهنگ خود یا گروهی از افراد که با فرهنگ وی مشابه است را برتر می­شمارد و فرهنگ­های دیگر را پست و فرومایه خطاب می­کند.

مثال: همسر فرهاد هنگام تمیز کردن مغازه که مورد حمله نژادپرستان قرار گرفته با تمسخر می­گوید "فکر کردن ما عربیم، از کی تا حالا ایرانیا عرب شدن"

پیش داوری

تصورات دروغین که یک حقیقت کاذب را برای فرد نسبت به گروه یا شخص از پیش زمینه فرهنگ متفاوت ایجاد می­کند.

مثال: جین با دیدن آنتونی و  پیتر دست همسرش را محکم می­گیرد، یا نگاه قفل­ساز، با تصورات کلیشه ­ای که مکزیکی­ ها گانگستر و خلافکار هستند، را به اشتباه تفسیر می­کند و از همسرش می­خواهد تا دوباره قفل خانه را عوض کند.

هویت نژادی

انسجام قومی و فرهنگی که یک فرد بر این باور است که متعلق به آنها هست، یا خصیصه­ ای که دیگران، افراد را بر اساس پیش­فرض های درست یا غلط به یک فرهنگ خاص نسبت می­دهند.

مثال: دادستان سعی دارد برای حفظ چهره و محبوبیت خود یک کنفرانس مطبوعاتی راه بیاندازد و درباره ربوده شدن ماشینش توضیح دهد تا اینکه اجازه دهد رسانه ­ها از این موضوع سوء استفاده کنند.

 فرض غلط

وقتی فرد تصورات نادرست را  به اشتباه به عنوان یک حقیقت مطلق می­پذیرد و در شرایطی مجبور به  نقض آن می­شود.

مثال: رایان بعد از توهین به زوج سیاه­پوست، هنگامی­که کریستین را می­بیند که در ماشین در حال انفجار گیر کرده است، انسانیت را بر نژادپرستی ترجیح می­دهد و با تمام توان، علی­رغم ترس کریستین به دلیل رفتار ناشایست شب قبل، او را نجات دهد.

بازنمایی و قدرت رسانه

رسانه ها از طریق بازنمایی (به عنوان عملی اجتماعی) میان مولفه های واقعیت، گزینش کرده و با ترکیب مجدد این گزینه ها تعریف ساخته شده ای از واقعیت به جای خود آن به مخاطب عرضه میکند.

مثال: مال­ خر با اشاره به شبکه دیسکاوری، به میزانی تحت تاثیر قدرت القا شده پلیس از طریق رسانه قرار گرفته که، حاضر نیست ماشین دادستان که آنتونی و پیتر یده­اند را به دلیل رد خون مرد چینی، نگه دارد.

نقد فیلم

 

 

زیرنویس

  1. Paul Haggis
  2. Bobby Moresco
  3. Matt Dillon, Ryan Phillippe, Brendan Fraser, Sandra Bullock, Don Cheadle, Jennifer Esposito, Terrence Howard, Thandie Newton, Chris "Ludacris" Bridges, Larenz Tate, Shaun Toub, Bahar Soomekh, Michael Peña, Loretta Devine, …
  4. Mark Isham
  5. Categorization
  6. Co-Culture group
  7. Scapegoating

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها